هفته ای که گذشت
شنبه سالگرد فوت مامانجون عزیزم بود(بهترین جای بهشت قسمت مامانجون و آقاجون گلم باشه)از اونجا که مراسم سال رو سه روز زودتر گرفتیم خواستیم همون روز فوت هم برای مامانجون قرانی خونده بشه به همین خاطر همه مون یعنی مامان اینا و خاله ها و زن دایی ها و مهدیه (خانوادگی)جمع شدیم خونه مامانجون و انعام خوندیم این بچه ها هم که شیطونی امونشون نمی داد با وجود اینکه میثم و احمدرضا رفتن کلاس فوتبال و مهدی هم خوابید ولی این آرمانی و محمدرضا هرکدوم یه پارازیتی میدادن.از آرمان می پرسیدم مامانجون کجا رفته آرمان می گفت رفته پیش خدا به خدا بگه برای ما بارون بده یا می گفت رفته پیش خدا با خدا برج میلاد رو ببینن حالا اینا رو چرا می گفت ما مونده بودیم ١٢ اردیبهشت ه...
نویسنده :
مونا
19:40