بالاخره موفق شدیم آرمانی رو ببریم آرایشگاه
بالاخره بعد از کلی این ور و اون ور زدن تونستیم آرمان رو راضی کنیم تا بره آرایشگاه.
چون چند وقته حجم کار عبداله جونم زیاد شده و باید تا ساعت ٥ و ٦ بانک بمونن فرصت نمی شد آرمان رو ببریم موهاشو کوتاه کنه ولی حال خودم داشت از موهاش به هم می خورد یک شنبه به سوده گفتم با ما بریم تا آرمانی موهاشو پیخ پیخ کنه خلاصه با قربون صدقه سوار ماشینش کردیم رفتیم تا رسیدیم فلکه دوم تهرانپارس اونجا دیدیم آرمان عقب خوابش رفته گفتم اگه بیدارش نکنم و یه دفعه توی آرایشگاه بیدار شه بچه شوکه می شه به زحمت سوده بیدارش کرد شانس خوبمون از این ماشینای برقی جلوی مغازه ای بود که پارک کرده بودیم گفتیم آرمان می خوایم بریم ماشین بازی میای خلاصه با اصرار بیدارش کردیم و سوار شد حالا خوش اخلاق شده بود ولی جرات نمی کردم بگم آرمان می خوایم بریم آرایشگاه نگاهش افتاد به پاساژ پارسیان یه اشاره ی کوچولویی هم که سوده کرد و گفت بریم آرمان موهاشو خوشگل کنه آرمان آژیر رو روشن کرد و گفت من آرایشگاه نمیام ولی به پسرکم قول دادم براش جایزه بخرم دوباره برگشتنی سوار همین ماشین بکنمش و .... داستانی بود تا ما رسیدیم اونجا اول اونجا هم جیغ و جیغ و جیغ ولی مشغول بازی شد و یواش یواش بردمش رو صندلی مخصوص کوتاهی نشوندم اونجا هم دوباره فریاد اساسی می زد با ترفندهای مختلف و جایزه یه کمی آروم شد.بازم خدا رو شکر تموم شد وای از الان نگران نوبت بعدی آرایشگاهشم البته از سری قبل بهتر بود.