آرمانی آرمانی ، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

آرمان آرزوی قشنگ ما

بازم بستری شدن

پسر گلم دو هفته قبل سرما خورد بعد از سه روز با وجود مصرف دارو سرماخوردگیش خوب نشد. دکتر یزدانی که دکتر خودش هست بعداز ظهرها مطب می ره.چون آرمان تهوع شدید داشت نتونستم تا بعدازظهر صبر کنم با سوده بردمش یه دکتر دیگه. با وجود اینکه متوکلوپرامید خورد بازم بالا آورد دیگه صبرم تموم شد اسهالش هم خیلی شدید شده بود عبداله که اومد با عبداله و سوده،آرمان رو بردیم بیمارستان کودکان طالقانی دکتر تشخیص داد باید بستری بشه ما هم که ناچار. آرمان خیلی گریه کرد ولی کاری نمیشد کرد.آرمان و بردن که ازش رگ بگیرن من و سوده پشت در، فقط گریه کردیم عبداله که سعی میکرد آروم باشه هم از گریه آرمان نا آروم شده بود.خدا اون روزا رو برای هیچ کس نیاره.آرمان حوصله بیمارستان رو ...
19 اسفند 1390

دیگه این شکلی نبینمت

آرمانی من وارد ماه نهم که شد اسهال گرفت و به هیچ راهی درمان نمی شد.من هر سه روز یه بارتو راه دکتر بودم . دکتر یزدانی براش آزمایش نوشت با مهدیه رفتیم پاستور نو انجام دادیم مهدیه از ناراحتی از حال رفت (من و بگو با کی رفته بودم)ولی خدا رو شکراون هم مشکلی نداشت .ما هم مونده بودیم چه کار کنیم.اونقدر بردمش دکتر که خوددکتر صداش در اومد و گفت دیگه نیارکاری داشتی زنگ بزن.یه جمعه هم مجبور شدم ببرم بیمارستان تخصصی کودکان(طالقانی)اونجا پسر گلم رو بستری موقت کردن و بهش سرم زدن.جیگر مامان چه گریه ای می کرد من و عبداله هم داشتیم داغون می شدیم.به مامانامون هم که خبر دادیم سوده و مهدی خودشونو رسوندن اونجا.الان هم ...
24 ارديبهشت 1389
1