اتاق تکونی دلبندم
امروز که خونه بودم تصمیم گرفتم اتاق آرمان رو تمیز کنم و یه اتاق تکونی براش انجام بدم و یه سری از اسباب بازی هاشو دور بریزم.با این حالی که اول پاییز با عبداله یه سری دور ریختیم ولی هنوز خیلی اتاقش پر و داره می ترکه ولی خوب اینبار می خوام دور نریزم و بذارم تو انباری بعد از جابه جا کنم آخه همشون سالمند و دلم نمیاد.
داشتم وسایلشو جابه جا می کردم که خود آقا هم اومد کمک و مجبورم کرد بشینم وسط اتاق به هم ریخته و بازی کنیم.اول پازل چوبیشو چید و بعد من ازش خواستم بازی طناب و توپ رو انجام بده اینبار آرمانی با مهارت و سرعت طناب رو از توپها و مکعبها رد می کرد،که من متوجه تفاوت با دو ماه پیشش شدم اون بار هم خوب رد میکرد ولی تمرکزش بیشتر بود ولی این دفعه سرعت بالایی داشت که خوشحالم کرد.بعد هم پازل پو و ...
در آخر هم با عکاسی آقا پسرم باید کنار میومدم چه عکسای هنری گرفت که در پایین این اثرهای ماندگار رو گذاشتم.
قربونت برم آرمان هنرمند من