تشویقهای آرمان
آرمانی دیروز بعدازظهری چه برنامه ای اجرا میکرد دل من رو که حسابی برده بود خونه مامان فاطمه بودیم خاله ها و دایی هام اونجا بودند آرمان شاد از اینکه همه هستن مجلس رو دست گرفته بود
اول گفت : به افتیار آمان دش بزنین همه دست زدن به افتیار آمان دشت و هورای بلن بزنین دوباره همه دست و هورا گفتن
دیگه دونه به دونه همه رو گفت به افتیار بابای می ثم دش بزنین
به افتیار احم ریضا بابا دش بزنین
به افتیار توده دش بزنین
به افتیار منشوره دش بزنین
مامانی
مامان علی
زهرای بنده خدا رو هم همش گفت به افتیار این دش بزنین
مسّه
برای اولین بار به دایی مهدی گفت آگا متی
علی
بابا
مامان
بعد از هر دست زدن هم میگفت خوب بسه نفس میگرفت دوباره شروع میکرد.همه گفتن این بچه استعداد مجریگری داره.اون موقع دیگه حاضرش کرده بودم بریم برای پرو مانتوم گفتم آرمان خداحافظی کن بریم گفت باشه اومد بغلمو گفت همگی خدابظ ،سوده گفت بگو همه رو دوست دارم پسمل جیگر من هم بلند گفت همتون کیلی دوش دالم یه چیزایی هم دنبالش گفت که من نفهمیدم یعنی چی.