دنیای شادی
اولا که پسملکمو میبردیم پارک با وسایل برقی می خواستیم بازی کنه میترسید و سوار نمیشد حتی یه دفعه رفتیم2 تا ژتون گرفتیم وبرای اسبا انداختیم با ژتونای ما دو نفر دیگه هم که تونستن سوار شن ،اونا که سوار شدن هیچی آرمان سوار نشد یه نفردیگه هم سوار شد.پارک ارم هم که رفتیم بابایی(بابای من)براش بلیط استخر توپ رو گرفت عموحسن هم باهاش رفت تو ولی نرفت داخل و برگشت.یه بازی دیگه هم بابایی بردش ولی نرفت.آخر سر اونجا دایی مهدی بردش استخر توپ وقتی بهش مزه داده بود دیگه بیرون بیا نبود.
اینبار که رفتیم دنیای شادی آرمان یه بازی هایی رو میخواست که من جرات نمیکردم بزارم.سوار اسبی که مچرخید شدو استخر توپ که با بدبختی آوردیمش بیرون.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی