آرمانی آرمانی ، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

آرمان آرزوی قشنگ ما

نقاشی

1391/3/1 18:28
نویسنده : مونا
533 بازدید
اشتراک گذاری

اینبار که خونه مامان نرگس رفتیم عمه مریم هم اونجا بود آرمانی هم که تا عمه مریمش رو دید ببر شد و می پرید تا ازش بترسن بعد از ببر بازی وایت برد و ماژیک مهسا رو آورد شروع به نقاشی کردن کرد.عمه مریم هم یک ماژیک برداشت و با آرمان نقاشی می کشید.بعد نقاشی صورت را همراه با شعرش کشید آرمانی هم خوشش اومده بود جالب بود قبلا من که شعر میخوندم  میگفت نخون (شاید بد صدا بودمنیشخند)قبلا یعنی حدودا از یک سال و نیمگی آرمان دوست داشت من نقاشی بکشم پسرم بگه که من چی کشیدم انصافا هم حتی چیزای سخت هم که می کشیدم خیلی قشنگ و سریع می گفت چیه.حالا بگذریم مریم براش آدمک می کشید و شعر میخوند که آرمان هم یاد گرفت و نقاشی میکرد. یک تکار جالبی هم که مریم انجام داد این بود که آرمان وقتی یک خط بدون هدف می کشید اونو تبدیل به یک شکل معنی دار میکرد که آرمان از این بای هم خوشش اومد.

شب اومدیم خونه و صبح که آقا بیدار شد هوس وایت برد و ماژیک کرد.من هم گفتم باشه حاضر شو بریم آرمان هم سریع گوش داد اولین باری بود که برای بیرون رفتن انقدر علاقه نشون داد.رفتیم فسقلی اونجا فقط تخته رو داشت و مازیک نداشت.مغازه هایی که می دونستم ماژیک دارن همه بسته بودم به خاطر این مجبور شدیم راه زیادی رو پیاده بریم آخه عبداله حواسش نبود و سوییچ ماشین رو با خودش برده بود حدود ٣ ساعت اطراف خونه رو گشتیم تا ماژیک پیدا کردیم ولی پسرم خیلی آقا بود برخلاف همیشه که سریع می خواست بیاد بغلم اینبار همه راه رو خودش اومد.

وقتی رسیدیم خونه آرمانی مشغول شد و نقاشیای خوشگلش رو رو ی تخته کشید.

 

شب قبل که داشتیم میرفتیم خونه آرمانی صندلی عقب نشسته بود و زده بود زیر آواز.خیلی جالب بود نمی دونم تو چه فکری بود ولی بدون توجه به ما برای خودش آواز می خوند.

بقیه عکسها در ادامه مطلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان یاس
4 خرداد 91 19:58
شب آرزوها، شب اجابت است، شب مغفرت است. از کف ندهیمش… آرزوهایت برآورده باد محتاجم به آرزویی نیک التماس دعا امشب دعابرای فرج مولا فراموش نشه برای به یاد شهدای خرمشهر صلوات
مسافران آسمانی
4 خرداد 91 22:04
ایول به این عمه مریم...کلا ما عمه ها حرف نداریم مونا جون...دنیا فقط عمه ها مگه نه...؟به افتخار خودمون نقاشیهات قشنگه آرمان جونی... چه حسی هم گرفته...خواننده شدی امضا به من میدی...؟؟؟ مونا جونم خصوصی داری عزیزم...
خاله مثه
10 خرداد 91 11:32
الهی فدات شم خاله خیلی قشنگ میخونی عسلکم