جوجو ها با ما هم غذا شدن
توی این هفته آرمان رفتارش با جوجه ها ملایمتر شده و کلا اخلاق خودش بهتر شده نمی دونم چرا ولی چند روزی بود که حرفاشو با دا می زد یا اینکه زودی با گریه حرف میزد ولی خدا رو هزار مرتبه شکر خیلی بهتر شده.جوجه ها هم همبازی خوبی هستن براش وقتی من وقت ندارم با آرمانی بازی کنم با جوجه ها خودشو سرگرم می کنه.یه موقعه هایی برای جوجه هاش کتاب می خونه یا اینکه نقاشی جوجوهاشو می کشه.
امروز ناهار مرغ داشتیم استخوان های باقی مونده غذا رو دادیم به جوجو ها.تا دیدم دارن کثیف کاری می کنن بردیمشون توی راهرو.وقتی اونجا یه ذره شیطونی و بدو بدو کردن اوردم تو و جلوی در رو تمیز کردم.
آرمانی هم مشغول بازی با خمیر کاردستی بود که خاله مهدیه براش خریده(همه خمیر کاردستی هایی که تا حالا داشته رو خاله مهدیه ساپورت کرده)
ولی خوب نمی شد به جوجو ها کاری نداشته باشه چون دستش رو هم به خمیر زده بود به جوجو ها نمیزد بچه ام می ترسه جوجو هاش مریض بشن.