مسابقه نی نی و محرم

این محرم سومین محرمی بود که آرمانی تجربه کرد.امیدوارم پسرم ادامه دهنده راه شهدای کربلا باشه.من که خیلی دعاش می کنم ،گلم آرزوی بزرگ مامان اینه که تو پسر سالمی باشی و درست قدم برداری.

این محرم بزرگتر شدی و کارات هم بزرگتر.وقتی تلویزیون مداحی پخش می کرد

                حسین من حسین من      بیا و این دل شکسته رو بخر

 تو هم باهاش می خوندی :

                حسین من حسین من        بیا دلو شکستمو ببر

وقتی میخواستیم بریم هیئت شال مشکیت رو می نداختی و با مامان میرفتیم.

هر موقع هم که می رفتیم هیئت چقدر خوراکی و شیر برای بچه ها میاوردن تو هم فقط ذوقشونو میزدی دریغ از خوردنشون.

شب شام غریبان هم بابا مثل سالهای قبل برات یه جا شمعی قشنگ درست کرد.به نظرم امسالیه قشنگ تر بود.عکسش رو تو پست بعد میگذارم تا یادت بمونه.

امام حسین یار و نگهدارت باشه