آرمانی آرمانی ، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

آرمان آرزوی قشنگ ما

نمایشگاه صنایع دستی

1391/3/24 17:40
نویسنده : مونا
1,680 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز صبح مدرسه بودم و یکی از همکارام گفت که امروز آخرین روز نمایشگاه صنایع دستی هست.بعداز ظهر وقتی عبداله از بانک برگشت و ناهار خورد با هم رفتیم نمایشگاه.وقتی نشستیم تو ماشین آرمانی داشت خوابش میبرد ولی من صحبت میکردم تا نخوابه ولی عبداله گفت بگذار تا برسیم بخوابه بعد بیدارش میکنیم من هم دیدم بد نمیگه و خواهی نخواهی تا اونجا خوابش میره.رفت صندلی عقب و خوابید.اوبان همت خیلی شلوغ بود خدا رو شکر کردم آرمان خوابید وگرنه بچه ام خیلی خسته می شد.وقتی رسیدیم نمایشگاه تا صدا کردم آرمان ،آرمانی زود بیدار شد و سرحال بود.اونجا بود که کلی از عبداله تشکر کردم همون اول راه به من گفت بگذار بخوابه.

اول تو نمایشگاه فقط بغل می شد و اصلا راه نیومد.آرمانی به اونهایی که لباس محلی پوشیده بودند با تعجب نگاه می کرد خوب بچه ام تا به حال ندیده بود بعد براش توضیح دادیم که اون عکسمونو دیدی که هممون لباس این مدلی پوشیده بودیم ادامه ماجرا رو خود آرمان تعریف می کرد: من جوجو دیده بودم تو آسمون به شما نشون میدادم.

آرمانی تازه از خواب بیدار شده

ولی آرمانی اصلا مایل به عکس گرفتن نبود

بعدش هم برای شام رفتیم آبعلی.

قربون نگاهت

 بقیه عکسها در ادامه مطلب

نگاه متعجب پسرم

آبعلی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامانی فری
24 خرداد 91 22:59
ماشالله خدا ببخشه خیلی نازه اومدم دعوتتون کنم تشریف بیارید جشن دندونی منتظرتون هستم
مامان ا تنا
25 خرداد 91 11:46
ماشالله به این پسر خوب راستی ایشالله که هر جا هستید خوش باشید .


ممنون سلامت باشید
خاله سوده
28 خرداد 91 20:17
همیشه به گردش عزیزدلم. سوده فدات شه که انقدر نازی تو
مامان فاطی
30 خرداد 91 7:04
ماشاله به این پسرناز بااون تیپ قشنگ.قربونت برم گل پسرم
مسافران آسمانی
30 خرداد 91 13:25
از بابا عبدالله تشکر کنیم که پیشنهادش باعث شد مونا جونی راحت از نمایشگاه دیدن کنه...
نمایشگاههای صنایع دستی خیلی جذاب و دیدنی هستن...
راستی این آرمانی خیلی شبیه شماست مونا جون...معلوم شد که خوشکلیاش به کی رفته...بابا عبدالله متوجه نشه ...


ممنون عزیزم