روز نی نی ها
سه شنبه یعنی دو روز پیش وقتی از خواب بیدار شدیم،داشتم به آرمان صبحونه می دادم ، دیدم آرمان تو فکر رفته من گفتم مامان چیه؟تو چه فکری؟ آرمانی گفت مامان امروز چه روزیه ؟ گفتم سه شنبه،شما هم کلاس زبان داری. گفت : نه روز کیه ؟گفتم هیچ کس.گفت : میشه روز نی نی ها باشه،بله؟!میشه روز بچه ها باشه؟!! گفتم بله حتما .بعداز ظهر که عبداله اومد گفتم خبر داری امروز روز نی نی هاست؟عبداله هم گفت چرا زودتر نگفتی دست خالی نیام پیش پسرم.
خاله سوده هم شام پیش ما بود (آخه ارمانی فردا پیش خاله می موند تا من برم مدرسه )
شب که با هم بیرون بودیم یک کیک به مناسبت روز نی نی ها گرفتیم و چند تا هم سی دی به عنوان کادو(سی دی باب اسفنجی -سی دی موش و گربه - و یک سی دی بازی ایکس باکس )
اینم از آرمانی و کیک روز نی نی ها (وقتی رفتیم کیک بگیریم خود پسرم سفارش می کرد کاکائویی نباشه ،آخه از عید تا حالا به کاکائو و موز حساسیت داره،پسرم خیلی همکاری می کنه با این حال که کاکائو دوست داره)
بقیه ماجرا در ادامه مطلب
اینم از ژست عجیب آرمانی
اینم از عاقبت کیک که یه پسر شکمو بالا سرش باشه.(من رفته بودم چای بریزم و سوده هم رفته بود وضو بگیره عبداله هم تو اتاق رفته بود .سوده صدا زد گفت مونا بیا ببین کیک به چه روزی افتاده)
اینم از قیافه پسر شکموی من بعد از مزه کردن کیک.پسرم میخواسته کیفیتشو تست کنه.